رد شدن به محتوای اصلی

آنکه میگوید همه چیز خوب است

نوشته زیر به قلم ادیب و نویسنده کشورمان مسعود اسپنتمان به نگارش در آمده است sepitemann@yahoo.com


ارد بزرگ میگوید: آنکه میگوید همه چیز خوب است و بدی وجود ندارد، با کسی که همه چیز را اهریمنی میپندارد تفاوتی ندارد. برآیند چنین افکار سخیفی به چاه نیستی درافتادن است. تنها کسانی خوبی را خوب میبینند که بدی و اهریمن را باور داشته باشند و از آن پرهیز کنند

در برابر تفسیر ایرانیان از هستی که به آمیختگی نیک و بد باور دارند، دو تفسیر دیگر نیز از هستی وجود دارد که دو روی یک سکه اند. سکه ای با نام "صلح مسیحی" که در یکسو باور دارد همه چیز خوب است، اما در سوی دیگر میپندارد «همه چیز خطاست».

باورمندان مسیحیت به اندازه ای که اخلاق را باور دارند، زندگی را محکوم میکنند، چرا که اخلاقیات مسیحی در جایی فراتر از زمین [آسمان؛ ملکوت خدا] قرار گرفته است، عیسی فرمود: [مردان خدا هیچگاه زن نمیگیرند] همچنین فرمود: [مال سزار را به سزار دهید، مال خدا را به خدا]. ازین رو بهترین گونه ی زیستن از دید دینباوران مسیحی راهبه گری و پرهیز از هرگونه بهره گیری مادی از گیتی است و همه کوشش مسیحیان در فرا رفتن از کششهای زمینی است. آنها تنها، خدا و ملکوتش را خیر مطلق میبینند. «اما هنگامی که حس حقیقت جویی که مسیحیت آن را به والایی گسترش داده است در اثر دروغ و ریاکاری همه ی تفسیرهای مسیحی از جهان و از تاریخ دچار دل بهم خوردگی میشود؛ این آغازیست بر بازگشت از "خدا راستیست" به باورداشت پی ورزانه ی "همه چیز خطاست" یعنی بودایی گری در عمل (اراده ی قدرت نیچه)». نیازهای اندامی و روانی باورمندان به مسیحیت و همه دبستانهای همانند آن، در زمین پاسخ داده نمیشود، چرا که ارضای امیال زمینی، گونه ای کردار شر و در راستای هرج و مرج به شمار می آید، خیر تنها در ملکوت جای دارد [مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک] ازینرو باورمندان بدین دبستان آرزو دارند که [باز همانجا رویم، جمله که آن شهر ماست]. اما هنگامی که بازخورد نیازهای زمینیشان را در ملکوت هم نمیبینند ناامیدانه و هیچ انگارانه میپندارند که همه چیز پلید و اهریمنیست و این همان "به چاه نیستی در اوفتادن است"

در پیرو گفتارمان به اندیشه ی آباء کلیسا به ویژه سنت اگوست قدیس برمیخوریم که برین باور بود، آدم پیش از گناه نخستین، به شوند آنکه اراده اش اراده ی خدا بود در رایشمندی و خوبی مطلق به سر میبرد اما پس از آنکه نافرمانی و گناه نخستین را انجام داد، محکوم شد تا در هرج و مرج ناشی از هبوط، به بردگی همنوعانش بپردازد. دیدمان مسیحی به گستردگی در فلسفه ی سیاسی آن به چشم میخورد، به گونه ای که میتوان اندیشید تفاوتهای بنیادین فلسفه ی سیاسی تامس هابز و جان لاک به گونه ای بنیادین همان دو روی سکه اندیشه ی مسیحی است. جان لاک، نیک کرداری آدمی را عقلانی، طبیعی میداند [نمودار صلح مسیحی زیر پرچم خدا] در حالی که هابز آدمیان را دسیسه جو و خواستار سود بیشتر میداند [نمودار هرج و مرج آدمی پس از هبوط]،
و اما آیا فراسوی خیر و شر مسیحی، نیک و بدی نیز یافت میشود که ما را نه بایسته "خیری مطلق" بگرداند و نه در گرداب هیچ انگاریِ "همه چیز شر است" غرقه مان سازد؟
کمینه از دیدگاه فرزان ایرانی راهی هست. از دیدگاه فلسفه ی گاتاهای زرتشت، نیکی و بدی همچون دو گوهر همزادند، دو افته ی مینوی که از ازل بوده اند، دو برادر، که هیچگاه یکدیگر را ندیده اند؛ آن دو به موازات همدیگر در خواب به سر میبرند. واژه ی اوستایی که برای خواب به کار رفته است khvafna میباشد و این دو گوهر همزاد که در خواب بودند، در اندیشه ی نخست-اندیش (صفت کیومرث نخستین آدمی) با یکدیگر گمیختند و ازین برهم آیی، گیتی، آبستنِ جنگی تا همیشه، میان نیک و بد شد.
دوصد شگفت آنکه فردوسی پاکزاد در بخشِ "دیدن سیاوش افراسیاب را" از زبان افراسیاب میگوید:

از آن پس چنین گفت افراسیاب / که " بد" در جهان اندر آید به "خواب"
ازین پس نه آشوب خیزد نه جنگ / به آبشخور آیند میش و پلنگ
[افراسیاب میگوید با آمدن سیاوش، بدی چون گذشته ی پیش از آفرینش به خواب مینوی خویش بازمیگردد].
در حقیقت، حس کردن واقعی نیک و بد تنها زمانی روی میدهد که نایکسانی و "اختلاف پتانسیل" آن دو را درک کنیم. به ویژه در جایی که مقیاس سنجش ما مقیاسی"گسسته" باشد مانند زمانیکه نیکی و هستیوری و زندگی و شادی و سپنتامینو در یکسو هستند و بدی و نیستیوری و نازندگی وغم و اهریمن در سوی دیگر
در این میان میتوانیم به دیدگاهی دیگر از ارد بزرگ پیوند بخوریم، ازین قرار::
« در جهانی که باشندگان باختری آن همه چیز را "خیر" میدانند [مسیحیت] وهستیوران خاوری اش "شر" میپندارند [بوداییت]، تنها در "ایران" دل زمین میتوان سخن از جنگ میان "خیر و شر" زد [زرتشتی گرایی]».


نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

دومين دزدى تاريخى کره از ايران با سريال جومونگ از رضا اصفهانی-احمد

بدبختانه عدم شناخت نسل امروز نسبت به تاریخ باشکوه ایران باعث شده است که بسیاری از داشته های خویش را در دستان دیگران ببینیم و لذت هم ببریم ! کشور بی ریشه کره با استفاده از تمثیل های ایرانی برای خود تاریخ می سازد در سریال یانگوم نخستین رستم زاد ( سزارین ) را به یانگوم منتسب کردند و حال در دل تاریخ اشکانی ما برای سرزمین چوسان خود هویتی حماسی می سازند . سریال افسانه جومونگ ( ساخته کشور کره جنوبی ) در واقع بخشی از تاریخ ایران را ربوده است . آنها نام ارمنستان را لاک گرفته و بر آن سرزمین بویو گذارده اند فرمانروایی ایران را هم سلسله هان نامیده اند . در تاریخ سلسله ( هان ) سواره نظام زره پوش وجود ندارد این سواره نظام بنا بر همه اسناد تاریخی مربوط به ارتش پارت ایران بوده است . شجاعت پادشاه ایران مهرداد اشکانی گویای این سخن ارد بزرگ است که : برآزندگان و ترس از نیستی؟! آرمان آنها نیستی برای هستی میهن است. مهرداد دستور داد ارتش ایران بازسازی شود استراتژی نظامی خاص اشکانیان ، جنگهای نامنظم توسط کمانداران ورزیده بود که شالودهء ارتش اشکانی را تشکیل می دادند. گروههای سوارکار چالاک و کمانداران ق

اسامی مشاهیر و نامداران 30 استان ایران

بسم الله الرحمن الرحیم اسامی مشاهیر و نامداران 30 استان ایران 1- تهران - محمد زکریای رازی ۲- خراسان رضوی - حکیم فردوسی ۳- اصفهان - محمود فرشچیان ۴- آذربایجان شرقی - ستارخان ۵- فارس - سعدی ۶- خوزستان - احمد محمود ۷- قم - شیخ کلینی ۸- کرمانشاه - شهرام ناظری ۹- آذربایجان غربی - مسعود پزشکیان ۱۰- سیستان و بلوچستان - یعقوب لیث صفاری ۱۱- گیلان - مجید سمیعی ۱۲- کرمان - هوشنگ مرادی کرمانی ۱۳- همدان - بابا طاهر ۱۴- مرکزی - امام خمینی ۱۵- یزد - محمد علی اسلامی ندوشن ۱۶- اردبیل - علی دایی ۱۷- هرمزگان - ناصر عبداللهی ۱۸- قزوین - عبید زاکانی ۱۹- زنجان - شهاب‌الدین سهروردی ۲۰- لرستان - عبد الحسین زرین کوب ۲۱- کردستان - بهمن قبادی ۲۲- گلستان - عنصرالمعالی کیکاوس ۲۳- مازندران - رضاخان ۲۴- خراسان شمالی - اُرُد بزرگ ۲۵- بوشهر - رئیس‌علی دلواری ۲۶- خراسان جنوبی - محمدحسن گنجی ۲۷- ایلام - مجتبی ملکی ۲۸- چهارمحال و بختیاری - سردار اسعد ۲۹- سمنان - محمود احمدی نژاد ۳۰- کهگیلویه و بویراحمد - حسین پناهی منبع : زینب اراکی

دوست از نگاه بزرگان

بهترين دوست هيچ گاه هماورد و دشمن خويش را کوچک مپندار چون او بهترين دوست توست او انگيزه پيشرفت و پويش مي دهد . ارد بزرگ ابله ترين دوستان ابله ترين دوستان ما، خطرناک ترين دشمنان هستند.سقراط دوست يا برادر پرسيدم دوست بهتر است يا برادر ؟ گفت دوست برادري است که انسان مطابق ميل خود انتخاب مي کند . اميل فاگو شر دوست خدايا ! مرا از دوستانم محافظت بفرما . چون مي دانم چگونه خويشتن را در مقابل دشمنانم حفظ كنم ! . ولتر نابودي زمان دوستان فراوان نشان دهنده کاميابي در زندگي نيست ، بلکه نشان نابودي زمان ، به گونه اي گسترده است. ارد بزرگ رابطه دشمن و دوست آنکه از دشمن داشتن مي ترسد ، هرگز دوست واقعي نخواهد داشت . هزلت دوست واقعي دوست واقعي کسي است که دستهاي تو را بگيرد ولي قلب ترا لمس کند . مارکز تاثیر دوست صفات هر کس مربوط به محسنات و نقايص اخلاقي دوستان اوست. کارلايل رفیق بازی هرگز بخاطر دوستت ، از انجام وظيفه اي چشم مپوش. سن لانبر نگه داشتن دوست دوست مثل پول ، بدست آوردنش از نگه داشتنش آسان تر است. باتلر توبیخ دوست دوستان را در خلوت توبيخ کن و در ملاءعام تحسين . اسکاروايلد بعضی بعضي ها طوري هس